🄹🄴🄾🄽

{کانیا}
شتتت الان به بابام چی بگم چطور توضیح بدم که الکیه بعدشم کوک گفت کسی نباید بفهمه که این بازیههه وای الان دیوونه میشم
ب.کانیا:کانیاا پشت خطی؟بهت میگم این چیه توی اخبار واقیعه؟حقیقت داره؟
×اره بابا حقیقت داره من با جئون جونگکوک رابطه دارم
ب.کانیا: چطور میتونی عاشق یه ادم کش بشی.
×بابا حوصله ندارم توضیح بدم
ب.کانیا: فردا شب دعوت من رستوران باید بشناسیمش
×بابا جدی نیس
ب.کانیا: جدی نیس غلط میکنه توی اخبار پخش میکنه
×باشه بابا کار دارم خدافظ
{پایان مکالمه}
کلید ماشینم رو برداشتم و رفتم سمت انبار کیم رفتم
◇وقتی رسیدم◇

از ماشین پیاده شدم و جلوی بادیگاردا وایستادم
×میتونم بیام تو؟
بادیگارد: بله بفرمایید
رفتم تو دیدم همه نشستن و دارن عکس میگیرن
×اممم...
وی: های کانیا بیا بشین میخوایم عکس بگیریم
×نه نمیخوام شما بگیرید
وی: بیا دیگه
آراِم: کانیا بیا
رفتم کنار شوگا نشستم و یه سلفی گرفتیم
×اممم خب اومدم راجب اون چیزی که توی اخباره حرف بزنم
+ن پخشش کردم تا به گوش هیونجین برسه
×اوک ولی الان جواب خانواده ام رو چی بدم؟
+بگو اره عاشقشم و اینا یچیزی بگو دیگ
×اره چقدرم راحته

اگوست: بیا کارت دعوت رو بگیر
آراِم: ابن بی سیم رو هم بزار توی گوشت باهم در ارتباط باشیم
×بده
بی سیم رو گوشم گزاشتم
+خب بریم؟
×بریم
آراِم: واقعا بهم میایید
+نامی ببند دهنتو
آراِم: از همه کوچیک تری سوار همه میشی

با جونگکوک از انبار اومدیم بیرون و سوار ماشین لیموزینی که پارک بود شدیم و به سمت بیرو از شهر رفتیم
×چقدر دیگه میرسیم؟
+یکم دیگه
×اوک
+چندسالته
ײ²
+کوچولو
×.خودتی
+رسیدیم خانم کوچولو
×اوکی
از ماشین پیاده شدیم و دستمو دور بازوی جونگکوک حلقه کردم و وارد سالن شدبم کارت دعوت رو تحویل دادیم همه ی نگاها برگشت سمت ما و مردم شروع کردن به پچ پچ کردن
هیونجین: جی کی؟دَوِل؟
+×بله هیونجین؟
هیونجین: خوش اوندین بفرمایید اینور
×حتما
رفتیم سر میز با هیونجین
علامت هیونجین #
#فکر نمیکردم اینجا ببینمت جی کی اونم با دوست دختر
+منم فکر نمیکردم ولی حالا ک میبینی
#دَوِل خیلی وقت میشه که ندیدمت
×منم همینطور رقیب قدیمی
وی از پشت بی سیم: جان کانیا تو با این قبلا رقیب بودی؟
#ولی من اونموقع به چشم رقیب نگات نمیکردم
×اهوم
#الان با کینگ مافیایی؟
+اره با منه
#کی ازدواج میکنید؟فکر کنم هنوز وقت دارم برای بدست اوردن دَوِل
+نه هیچ وقتی نداری
#چطور؟اخرای عمرمه؟
+نه هنوز باید زنده بمونی تا برای عروسیمون اخر هفته دعوتت کنیم
#اووو دَوِل دوست داشتم از زبون خودت بشنوم بهش گفتی که ما قبلا باهم بودیم(داره دوروغ میگه)
×اومم نه بهش نگفتم ولی الان فرصته بهش بگم
×کیرش خیلی کوچیک بود
اگوست دی : او شت کمر شکن بود
اعضا حرفاشون پشت بی سیم
دیدگاه ها (۴)

🄹🄴🄾🄽

🄹🄴🄾🄽

🄹🄴🄾🄽

🄹🄴🄾🄽

#Gentlemans_husband#Season_two#part_232_سلام عزیزم صبحتون بخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط